آفریقای جنوب صحرا
بیشتر طریقههای صوفیه در آفریقای جنوب صحرا از طریقههای اصلی که ابتدا در خاورمیانه و شمال آفریقا شکل گرفتند، مشتق شدهاند. اما برخی از آنها نیز بومی این قارهاند و ویژگیهای خود را دارند. طریقههای غالب در این منطقه عبارتاند از قادریه، شاذلیه و تیجانیه.
قادریه:
این طریقه که آن را عبدالقادر گیلانی (د 560 یا 561ق/1165 یا 1166م) در بغداد پایهگذاری کرد، رایجترین طریقه در آفریقای جنوب صحرا ست. قادریه مرکزیت واحدی ندارد و از اینرو، هر خلیفه آنگونه که میخواهد به مریدانش تعلیم مـیدهد؛ سازماندهی، ذکر و اوراد نیز در هر منطقه متفاوت است.
طریقۀ قادریه به دلیل گستردگی مراکز انتشارش، و نیز روحیۀ مدارا و تساهلی که در آن وجود دارد، فاقد همگونی قواعدی است که در دیگر طریقهها یافت میشود و طوایف پرشمار آن، تنها نوعی پیوند اسمی با بنیانگذار آن دارند و شاخههای متعدد آن ـ بسته به نـام شیوخ محلی ـ با نامهای گوناگون خوانده میشوند.
به این ترتیب، در شرق آفریقا، این طریقه با انتساب به شیخ اویس بن محمد بَراوی (د 1327ق/ 1909م) که در 1301ق/1884م به دعوت سلطان برگش بن سعید (سل 1287-1302ق/1870-1885م)، از براوا در سومالی به زنگبار آمد، «اویسیه» نامیده میشود.
شیخ اویس و مریدانش در ضمن سفرهای گستردۀ خود، اشعار و ترانههای دینی را ـ که آموزههای طریقۀ قادریه و بصیرت نسبت به سیاستهای محلی به شکلی استادانه در آنها گنجانده شده بود ـ به لهجههای محلی در سومالی و مناطق اطراف آن پراکندند (هلاندر، 45 ؛ لودی، 101؛ ویکور، 447؛ استید، 62؛ نیمتز، 57 ff.).
پس از شیخ اویس، یکی از خلفای او به نام شیخ عبدالعزیز بن عبدالغنی اموی (د 1314ق/1896م) که او نیز در اصل اهل براوا بود، شاخۀ اویسیۀ خود را تشکیل داد و آن را با انتساب به نورِ محمدی، «نوریه» نامید. دیگر خلیفۀ شیخ اویس، شعوری الحاج، در شمال زنگبار فعال بود و طریقهای که او به وجود آورد، «کِرامه» نامیده میشد. در منطقۀ مانْیِمای جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر) نیز، طریقۀ قادریه را شیخ عبدالله کیتِنگه با نام «مولیدی» (که صورتی تغییریافته از واژۀ مرید است)، رواج داد. طایفۀ مستقلی از قادریۀ اویسیه را نیز شیخ رَمیّه (د 1310ش/ 1931م) در باگامویو تأسیس کرد که طایفهای اصیل آفریقایی به شمار میآید (ویکور، 448؛ الپرس، 311-312؛ نیمتز، 59).
دیگر طایفۀ اویسی را که با نام «سادات قادریه» شناخته میشود، در 1322ق/1904م عیسی بن احمد زنگباری در موزامبیک پایهگذاری کرد و زیرشاخهای از این طایفه در 1324ش/1925م در آنْگوچه شکل گرفت. اما در 1929م طایفۀ سادات قادریه به چند شاخه تقسیم شد و این امر، سرانجام به شکلگیری و بنیانگذاری «قادریۀ بغدادی» انجامید. در انشعاب دیگری که در 1324ش/1945م در طایفۀ سادات قادریه رخ داد، «قادریۀ جیلانی» شکل گرفت و در 1332ش/1953م شاخۀ بغدادی خود دچار انشعاب شد و از درون آن «قادریۀ بغدادیِ حجت صالحین (یا سالکین)» برخاست و سرانجام، انشعاب دیگری در طایفۀ سادات قادریه در 1342ش/1963م منجر به شکلگیری طایفهای به نام «مَچِرابا» (برگرفته از واژۀ عربی مشربه) گردید (الپرس، 312؛ ژوا، 139-140).
شاذلیه:
این طریقه که آن را شیخ تونسی، ابوالحسن علی بن عبدالله شاذلی (د 656ق/1258م) بنیان گذارد، نیز در این منطقه فاقد مرکزیت واحد است و طریقهای نخبهگرا به شمار میآید که به طایفههای متعدد تقسیم شده است. طریقۀ شاذلیه را محمد معروف بن شیخ احمد (د 1323ق/1905م) در شرق آفریقا رواج داد. وی در اصل از خاندانی حضرمی در جزایر کومورو برخاست و گرچه در ابتدا وابسته به طریقۀ علویه بود، اما به طریقۀ یاشروطیه پیوست که آن را تونسی دیگری به نام علی نورالدین یاشروطی (د 1310ق/1892م) ایجاد کرد. یاشروطیه از تانزانیا به موزامبیک، مالاوی و اوگاندا راه پیدا کرد و در آنجا پیروانی یافت (الپرس، 311؛ ویکور، 455؛ تریمینگام، «اسلام...1»، 222، «طریقهها...2»، 113).
احمد بن ادریس بن محمد بن علی مراکشی (ه م) (د 1253ق/ 1837م) از طریقۀ خضیریه، ورد شاذلی را ترجیح میداد و پیروان او ایجادکنندگان طایفههای متعددی بودند که گاه با نام احمدیه و گاه با نام ادریسیه گروهبندی میشوند. ادریسیه طریقهای انزواطلب و کنارهگیر است که به امور اجتماعی و سیاسی نمیپردازد. محمدبن علی سنوسی، عثمان مرغنی و ابراهیم رشید 3 تن از مریدان برجستۀ احمد بن ادریس بودند که خود طریقههای جداگانهای را به وجود آوردند (ویکور، 460؛ کرار، 54؛ تریمینگام، همان، 114-116، «اسلام»، 199, 228).
مشهورترین شاگرد احمد بن ادریس، فردی لیبیایی به نام محمد بن علی سَنوسی (د 1276ق/1859م) بود که طریقۀ «سنوسیه» را تشکیل داد. این طریقه در چاد، نیجر و نیجریه رواج یافت و از همان ابتدا به سازمانی برای بازرگانان تبدیل شد که با ساختارهای نژادی پیوند نزدیکی داشت. طریقۀ سنوسیه ذکر خفی احمد بن ادریس را حفظ کرده است (ویکور، 456-457؛ تریمینگام، «طریقهها»، 118-120).
شاخۀ «مرغنیه» را نیز که به احمد بن ادریس بازمیگردد، در 1230ق/1815م محمد عثمان مرغنی (د 1268ق/1852م)، مرید دیگر او، به سودان وارد ساخت. این طریقه ادعای آن دارد که ختم طرق است، از اینرو به «ختمیه» نیز شهرت یافته است. رهبری طریقۀ مرغنیه در خانوادۀ مرغنی که مخالف المهدی بود و پس از استقلال سودان به حزبی سیاسی تبدیل شد، باقی مانده است. رهبری این طایفه که وظایف فقیه، فقیر (سالک)، و معلم را در خود جمع کرده است، با اصطلاح «فِکی» خوانده میشود. مراکز طریقۀ مرغنیه خلوات نام دارند و این طریقه، به جز انشعاب اسماعیل بن عبدالله همچنان یکپارچه باقی مانده است (کرار، 42؛ تریمینگام، «اسلام»، 232-235 ، «طریقهها»، 116-118).
اسماعیل بن عبدالله ولی (د 1280ق/1863م)، که یکی از شاگردان محمد عثمان مرغنی بود، در 1258ق/1842م «اسماعیلیه» را بنیان گذاشت. پس از درگذشت او، پسرش ازهری، طریقۀ «ازهریه» را در سودان به وجود آورد. اسماعیلیه طریقهای محلی است که دو صورتِ سازماندهی طریقههای سنتی و ادریسی را در خود دارد (ویکور، 459-460؛ کرار، 71، نیز 49-51).
ابراهیم رشید (د 1291ق/1874م)، شاگرد دیگر ابن ادریس که از قبیلۀ شائقیه بود، شاخۀ «رشیدیه» را در سودان بنیان نهاد. البته این رشیدیه را باید از رشیدیۀ مراکشی که از سنت شاذلی پیروی میکند و توسط احمد بن یوسف مِلیانی (د 931ق/ 1525م) شکل گرفته است و به همین سبب «یوسفیه» نیز نامیده مـیشود، متمـایز دانست. بـرادرزادۀ ابراهیـم، محمـد بن صالح (د 1327ق/1919م) نیز در 1304ق/1887م «صالحیه» را به وجود آورد که از طریق تعالیم محمد گولید (د 1918م) در سومالی پیروان بسیار یافت (تریمینگام، همان، 87, 121، «اسلام»، 231؛ ویکور، 458؛ کرار، ff. 103).
«احمدیه»، یکی از زیرشاخههای رشیدیه، طایفۀ دیگری است که خود را منسوب به احمد بن ادریس میداند و توسط فردی مصری به نام محمد بن احمد دَندَرَوی (د 1328ق/1910م) ایجاد گردید. این طریقه در سودان و در طول سواحل شرقی آفریقا، از شمال سومالی تا تانزانیا منتشر است (ویکور، 459).
محمد مجذوب صُغیَّر (د 1248ق/1832م)، نوۀ حَمَد بن محمد (د 1190ق/1776م)، که از شاگردان احمد بن ادریس بود، نیز طریقـۀ «مجذوبیه» را ــ کـه از انشعابات شاذلیه اسـت ـ در سودان به وجود آورد (کرسنی، 11-97؛ تریمینگام، «طریقهها»، 121؛ کرار، 53-54).
تیجانیه:
این طریقه را در 1288ق/1871م فردی الجزایری به نام ابوالعباس احمد بن محمد مختار تیجانی (د 1230ق/1815م)، که خود یکی از خلیفههای طریقۀ خلوتیه بود، تشکیل داد. تیجانیه طریقهای بسته و وحدتگرا ست، اما انشعاباتی که اغلب مبتنی بر دستهبندیهای نژادیاند، در درون آن وجود دارد، بدینشرح:
1. عُمَریه، که منسوب به حاج عمر بن ساعد تال (د 1281ق/1864م)، و مربوط به خاندانهای توکولور و سونینکه در سنگال، مالی، گینه، چاد و کامرون است.
2. تیواوانیه، که مربوط به مریدان وُلوفِ3 حاج مالکسی (د 1302ش/1923م)، در سنگال و بخشهای مختلف غرب آفریقا ست.
3. نیاسیه، یا تربیه، که آن را ابراهیم نیاس (د 1354ش/1975م) تشکیل داد. وی بر اهمیت سرمشق قرار دادن سنت پیامبر(ص) در زندگی فردی تأکید میکرد و با پافشاری بر جهاد نفس، جهاد نظامی را غیرضروری میشمرد. این طریقه در سودان پیروان بسیار دارد (ابونصر، 15-16, 18, 21, 142-146؛ ویکور، 451, 454-455؛ رابینسن، «میان...4»، 101-124، «مالک سی...5»، 201-218؛ کین، 219-236).
4. حافظیه، که آن را محمد حافظ ولی مختار(د 1247ق/1831م)، از اهالی موریتانی ایجاد کرد و علاوه بر موریتانی، در نیجریه، چاد و کامرون نیز گسترش یافت (ویکور، 451؛ اولد عبدالله، 69-100).
5. مریدیه نیز طایفهای است که ریشه در طریقۀ قادریه دارد و در 1303ق/1886م آن را احمدو بامبا (د 1306ش/1927م) (نک : ه د، احمدشیخ) در سنگال تأسیس کرد. ورد نزد این طایفه مجموعهای از ذکرها و وردهای دو طریقۀ تیجانیه و قادریه است، اما به سبب تعالیم و سازماندهی احمدو بامبا، به طریقهای مستقل تبدیل شده است. قرائت اوراد و اذکار اسلامی به زبان محلیِ وُلوف، و مهدیگرایی و موعودگرایی نیز از ویژگیهای این طریقه است (اُبراین، «موریدها...1»، جم ؛ تریمینگام، «طریقهها»، 271؛ روزاندر، 84-85؛ لیک، 216-249).
علاوه بر طریقههای گفتهشده، شماری طریقههای بومی آفریقایی نیز وجود دارند که عبارتاند از:
1. عسکریه، که منسوب به شیخ شاذلی مشهور، ابوالحسن عسکر است و در 1309ش/1930م آن را شیخ ادریس بن سعد دارالسلامی تشکیل داد. این طریقه در تانزانیای جنوب مرکزی گسترش یافته است (لودی، 101؛ نیمتز، 60 ff.).
2. همالیه، که شاخهای از تیجانیه، و منسوب بـه بنیانگذار اصلی آن، شیخ احمد هَماءالله بن محمد (د 1323ش/1944م)، از اهالی مالی است. این طریقه از نظر سازماندهی و ساختار درونی آفریقایی است و آیین های خاص خود را دارد و با نام «هَمَویه» نیز شناخته میشود (اُبراین، مقدمه،12ff.؛ ویکور،453؛ کواندا،248-267؛ سوارز، 357-365).
3. «لاین2»های سنگال نیز پیروان یکی دیگر از طریقههای فرعی تیجانیه به شمار میآیند و اعتقادات آنان نوعی تطبیق التقاطی اسلام با زمینۀ خاص ماهیگیران لِبو، در شبهجزیرۀ کیپ وِرد شناخته میشود. آنان به عوض تکریم محمد(ص)، عیسى(ع) را ارج مینهند، فریضۀ حج را واجب نمیشمرند و جانشینی در میانشان از نوع مادرسالاری است (کولون، 122؛ تریمینگام، «تأثیر...3»، 80).
4. حسینیۀ شمال کنیا نیز به عنوان نوعی اعتراض به شریعت سختگیرانه و ساختارهای اجتماعی اسلام رسمی شکل گرفته است (کولون، همانجا).
نقش طریقهها (طایفهها) و پیوند آنها با دین سنتی آفریقایی: طریقهها نقش بسیار مهمی، نه تنها در پذیرش اسلام در بستری آفریقایی، بلکه همچنین در ایجاد آگاهی سیاسی ـ هم در دورۀ استعمـار و هم پس از استقلال کشورهای این قاره ـ داشتهاند و همچنان کارکرد مهمی در حیات سیاسی و دینی بسیاری از کشورهای آفریقای جنوب صحرا دارند. با این همه، بهرغم گذشتۀ نزدیک، امروزه شمار پیروان آنها به سبب روی آوردن به گروهبندیهای دیگر، رو به کاهش نهاده است و جوانان به عوض توجه به دین، به سیاست علاقۀ بیشتری نشان میدهند (نک : لوئیمیر، 348؛ وسترلوند، 310-311).
طریقهها در عمق بخشیدن به پایبندی مسلمانان به دینشان بسیار مؤثر بودهاند. آنها جذب شدن افراد تازه ایمان آورده ـ اعم از آزاد یا برده، در جوامع آفریقای داخلی یا ساحلی، روستایی یا شهری ـ را تسهیل کردهاند و با تشکیلات گوناگون و آداب و آیینهای مختلفشان، به نیازهای معنوی، مادی و اجتماعی اعضای خود پاسخی شایسته دادهاند (ویکور، 468).
در برخی مناطق طریقهها با گروههای نژادی منطبقاند، تا آنجا که گاه این گروههای نژادی را در ورای مرزهای کشورها به یکـدیگر میپیوندند و بـه این تـرتیب، پیـوندهایی اسلامـی ـ فراملیتی به وجود میآورند. آنها بستر اسلام مردمی هستند که با گرایشهای سلطهجویانۀ گروههایی چون وهابیان مقابله میکنند (نک : همانجا).
از سوی دیگر، دین سنتی آفریقایی دینی عملی است و جنبههای مختلف آن، اعم از تکریم نیاکان، کیشهای سرّی و...، پایداری نظامی اخلاقی را در جامعه تضمین میکنند. همۀ آیینها در جهت رفاه جامعه به وجود آمدهاند. جامعه و طبیعت مجموعهای واحدند که نه فقط زندگان بر روی زمین، بلکه همچنین آنان را که به دنیا نیامدهاند و آنان که درگذشتهاند، و نیز قلمروهای مختلف ارواح غیربشری را دربر میگیرد. پیوند میان اسلام و فرهنگ سنتی، در بستر طریقهها در آفریقای جنوب صحرا بسیار محکم است.
باورها و آیینهای مربوط به ارواح همچنان بسیار مهماند، هرچند که ممکن است اشکال دیگری به خود گرفته باشند. جوامع مختلف برخی آیینها و اعمال دینی را به عنوان تضمین نمادین و عملی هویت خود، با تأکید بیشتری انجام میدهند (در این زمینه میتوان به حفظ نمادهای خاص فونج در میان صوفیان قادری سودان اشاره کرد). اصول اعتقادیِ بهوجودآورندۀ هنجارها، نوعی درستکاری4 دینی را شکل میدهند. اعضای یک طریقه از سرمشق رفتاری پیروی میکنند که با مفاهیم درست یا نادرست خودشان هماهنگ است.
کشاورزان رابطۀ خود را با زمین و با اسلام حفظ کردهاند. آیینهای مربوط به کاشت و برداشت محصول همچنان انجام داده میشوند، اما علاوه بر خداوند، ارواح نیز مخاطب قرار میگیرند. همین امر در مورد جوامع نزدیک به دریا ــ که به شرایط آب و هوایی متغیر باد و دریا وابستهاند، نیز صادق است. مشایخ و «مقدم»ها نقش طبیب سنتی را پذیرفتهاند. دعاهای خطاب به خداوند، با دعاهای خطاب به ارواح تکمیل میشود و بنیانگذار یک طریقه، به جای نیای قبیله، تکریم میشود و شفیع و واسطه یا ولی به شمار میآید (نک : روزاندر، 80-81).
زیارت مقابر اولیا بیشتر مربوطه به اعضای عادی طریقهها ست، نه اسلام رسمی و اصلاحطلب. صدقه جای قربانی را گرفته است. مردم آفریقای جنوب صحرا به سادگی تفوق و تعالی خداوند را پذیرفتهاند، اما نمایندگان طریقهها بر این باورند که خداوند وجود نیروهای خیر و شر فروتری را که در قرآن با نامهای ملائکه، شیاطین، عفریتها و جنها به آنها اشاره شده است، نیز مجاز دانسته است. اغلب احساس میشود که خداوند بسیار دور، و نسبت به امور آدمیان بیاعتنا ست و اگر عبادتها و ادعیۀ لازم برای او به جای آورده شود، نباید از خشم و مجازات او ترسید. اما ارواح نزدیک، مراقب و حسودند و نسبت به پیشکشها حریص، و نسبت به غفلت انسانها حساساند؛ از این رو، باید آنان را خشنود نگاه داشت.
کیشهای مربوط به ارواحی که افراد را تسخیر میکنند، در سراسر آفریقای جنوب صحرا پیروانی دارند و با نامهایی چون بوری در میان هوساها، هوله در میان سونگایها، ندوپ در میان لِبوها و ولوفها، پِپو در میان سواحیلیها، و زار در سودان، اتیوپی و سومالی شناخته میشوند. چنین به نظر میرسد که در همۀ این آیینها و شعایر و بهطورکلی در گونهای از اسلام که با طریقهها در ارتباط است، زنان نقش بسیار فعال و مهمی را ایفا میکنند و در حیات دینـی آفریقا، بهویـژه آفریقای جنوب صحـرا جایگـاه با اهمیتی دارند (کولون، 113 ff.؛ دنبار، 397-405).
جنبۀ دیگری از تعامل طریقهها با فرهنگ سنتی آفریقایی را میتوان در مراسم انتصاب «خلفا» یافت که متضمن این موارد است: تراشیده شدن سر آنان توسط شیخ، خواندنِ «اناشید» (سرودها)، نشستن خلیفۀ جدید بر «کَکَرِ» (صندلیِ) بنیانگذار طریقه، دست به دست کردن ککرهای خلیفههای قبلی، گذاشتن عمامه بر سر خلیفۀ جدید، پوشانیدن جبّه و تسلیم سجادۀ پوستی بنیانگذار، و نیز اختصاص مریدان به او. دیگر نشانههای اقتدار و اعتبار عبارتاند از نیزههای آهنی (رِماح) و عصاهای مخصوص (صوالجه). «اشارة الطریقه» که نوعی پرچم است، نیز نشانۀ مهمی است که در بیرون خانۀ شیخ نصب میشود (تریمینگام، «اسلام»، 221).
ذکر نزدِ همۀ طایفهها امری محوری است، اما در شکل، زمان و محل ادای آن تفاوتهایی دیده میشود. اعضای طریقۀ مرغنی در هنگام ادای «لا الٰه الّا الله» باید با گفتن «لا» سرشان را به طرف راست، با گفتن «اِلٰهَ» به طرف سینه، و با گفتن «الّا الله» به طرف قلبشان خم کنند و آن را با دَمِش از ناف به سوی قلب تلفظ نمایند، تا اسم الله در قلبشان جای گیرد و شرور را از آن بزداید.
در میان طریقههای آفریقای جنوب صحرا برپایی شماری از مراسم بزرگداشت سالیانه بسیار مهم است. این مراسم عبارتاند از: بزرگداشت ولادت بنیانگذار طریقه یا طایفه (مولِد)؛ سالگرد درگذشت شیخ طریقه (حَولیه)؛ جشنهای مربوط به بزرگداشت عید فطر و میلاد پیامبر(ص) (مولِد النبی). مهمترین موالید که در مراسم میلاد پیامبر(ص) خوانده میشود، نیز اینها ست: «مولد النبی»، از برزنجی (د 1180ق/1766م)؛ «مولد شرف الانام»، از عبدالرحمان دَیبه زبیدی (د 944ق/1537م)؛ «مولد حبشی» از علی بن محمد شیخ حبشی علوی (د 653ق/1255م)؛ «مولد انسان الکامل» از محمدبن مختار(د 1300ق/1883م) (تریمینگام، همان، 124-125, 146-147, 237-238، «طریقهها»، 207-208).
مآخذ:
کرار، علی صالح، الطریقة الادریسیة فی السودان، بیروت، 1411ق/ 1991م؛ نیز:
Abun-Nasr, J. M., The Tijaniyya: A Sufi Order in the Modern World, London etc., 1965; Alpers, E. A., »East Central Africa«, The History of Islam in Africa, eds. N. Levtzion and R. L. Pouwels, Athens (Ohio), 1997; Coulon, Ch., »Women, Islam and Barakah«, Charisma and Brotherhood in African Islam, eds. D. B. C. O’Brien and Ch. Coulon, Oxford, 1988; Dunbar, R. A., »Muslim Women in African History«, The History of Islam in Africa, eds. N. Levtzion and R. L. Pouwels, Athens (Ohio), 2000; Helander, B., »Somalia«, Islam Outside the Arab World, eds. D. Westerlund and I. Svanberg, Richmond, 1999; Joa, B. B., »Abdul Kamal-Megama (1892-1966): Pouvoir et religion dans un district de Nord-Mozambique«, Islam et Sociétés au sud du Sahara, 1990, vol. IV; Kane, O., »Muhammad Niasse (1881-1956) et sa réplique contre le pamphlet anti-tijânî de Ibn Mayaba«, La Tijâniyya, Une confrérie musulmane à la conquête de l’Afrique, eds. J-L. Triaud and D. Robinson, Paris, 2000; Karrar, A. S., The Sufi Brotherhoods in the Sudan, London, 1992; Al-Karsani, A., »The Majdhubiyya Tariqa: Its Doctrine, Organization and Politics«, Al-Majdhubiyya and al-Mikashifiyya in Sudan, ed. M. W. Daly, Khartum, 1985; Kouanda, A., »La Hamawiyya et les changements toponymique au Burkina«, La Tijâniyya, Une confrérie musulmane à la conquête de l’Afrique, eds. J-L. Triaud and D. Robinson, Paris, 2000; Lake, R., »The Making of a Mouride Mahdi: Serigne Abdoulaye Yakhine Diop of Thies«, African Islam and Islam in Africa, eds. E. E. Rosander and D. Westerlund, Athens (Ohio), 1997; Lodhi, A. Y. and D. Westerlund, »Tanzania«, Islam Outside The Arab World, eds. D. Westerlund and I. Svanberg, Richmond, 1999; Loimier, R., »Political Dimensions of the Relationship between Sufi Brotherhoods and Islamic Reform Movements in Senegal«, Islamic Mysticism Contested, eds. F. De Jong and B. Radtke, Leiden, 1999; Nimtz, A. H., Islam and Politics in East Africa: The Sufi Order in Tanzania, Minneapolis, 1980; O’Brien, D. B. C., The Mourides of Senegal: The Political and Economic Organization of an Islamic Brotherhood, Oxford, 1971; id, introd. Charisma and Brotherhood in African Islam, eds. D. B. C. O’Brien and Ch. Coulon, Oxford, 1988; Ould Abdellah, A. D., »Le "passage au sud", Muhammad al-Hafiz et son héritage«, La Tijâniyya, Une confrérie musulmane à la conquête de l’Afrique, eds. J-L. Triaude and D. Robinson, Paris, 2000; Robinson, D., »Between Hashimi and Agibu: The Umarian Tijanniyya in the Early Colonial Period«, ibid; id, »Malik Sy: Teacher in the New Colonial Order«, ibid; Rosander, E. E., »Senegal«, Islam Outside the Arab World, eds. D. Westerlund and I. Svanberg, Richmond, 1999; Soares, B. F., »Notes on the Tijâniyya Hamawiyya in Nioro du Sahel after the Second Exile of its Shaykh«, La Tijâniyya, Une confrèrie musulmane à la conquête de l’Afrique, eds. J-L. Triaude and D. Robinson, Paris, 2000; Steed, Ch. and D. Westerlund, »Nigeria«, Islam Outside The Arab World, Richmond, 1999; Trimingham, J. S., The Influence of Islam upon Africa, London, 1968; id, Islam in The Sudan, London, 1965; id, The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1998; Vikor, K. S., »Sufi Brotherhoods in Africa«, The History of Islam in Africa, eds. N. Levtzion and R. L. Pouwels, Athens (Ohio), 2000; Westerlund, D., »Reaction and Action: Accounting for The Rise of Islamism«, African Islam and Islam in Africa, eds. E. E. Rosander and D. Westerlund, Athens (Ohio), 1997.
نویسنده: سیگوارد فون سیکارد